آریانای خوشگل

سلام ..یکشنبه 09/6/92به مقصد بانه حرکت کردیم.. بیجار ..استراحت و ناهار اریانا در حال بازی اریانا توخونه دوست بابا یه هم بازی خوب داشت به نان شاینا که با اریانا کردی حرف می زد عینک رو همون لحظه گرفتیم پایان سفر...در ضمن شبش تا صبح تب کردی و ما بیدار بالاخره ...تموم شد سفرمان ...

سلام .آریانای خوشگلم عزیز دلم یکشنبه 17/6/92روز دختر بود ..که بهت تبریک میگم ..با تاخیر   دختر یعنی عشق..3/6/92تولد مامان اذر که خوذت به بابایی گفتی که واسم کادو بخری واین ادکلن خریدین ..عزیزم دستت درد نکنه... آریانا عزیز م عاشق ماهیه 4/6/92بعد از ظهر برات ماهی به کمک خودت درست کردم بقدری خوشت میاد که اون روز سیر نشدی و دوباره درست کردم اماده بیرون رفتن ییلاق ریک جمعه ٠٦/٠٦/٩٢ تو راه خوابت برد و ناز تا اونجا خوابیدی وقتی رسیدیم هوا سرد ومه بود هوا مه بود درخت که بابایی از کودکی اونجا خیلی خاطره دارد اینجا از خواب بیدار شدی برگشتی که بعبعی ها رو ببینی بابایی ...

سلام .جمعه 1/6/92 اصرار می کنم ژست بگیر ولی زیر بار نمی ره اون روز هر چی می گفتم عکسشو انجام می دادی تصمیم گرفتیم بریم ابنین بابا مهردادکمربند ایمنی شما رو می بنده .جالب که شما به من گفتی مامان کمربندتو ببند بعد بستن کمربند آهنگ در خواستی شما !!1کی اشکاتو پاک می کنه شبا که غصه داری جدید ا این اهنگ مورد علاقه شما شده که همه جا زمزمه می کنی در حال گوش دادن و خواندن در حال رفتن اریانا همچنان می خونه کفشاتو پوشیدی بریم حیاط بازی قربونت برم اینا برگهای درختا ست که دوست داشتی بدونی اسماشونو ...

سلام ...27ماهگی آریانا جونم رو تبریک می گم ... هر ماه که می گذره خیلی فرق می کنی و خیلی حرفهای جالب و ناب می زنی که واقعا منحصر بفرده ...عاشق یادگیری هستی و همیشه می خواهی چیزهای تازه یاد بگیری ،و کارتها رو باید همه جا با خودمون بکشونیم و شما در 27ماهگی خدا روشکر هم دیگه شیر نمی خوری و بتاریخ 24تیر 92دیگه نخوردی و 7مرداد92هم دیگه ج...رو می گی و مشکلی نداری ،ولی حتما باید ...مخصوصت همه جا ببریم ولی اشکال نداره.. الان کنارم نشستی و شکلات سنگی می خوری و می گی دارم سنگ می خورم .... ...

سلام،این روزها در اتاق جدیدت بعد از ظهر ها نمی خوابی ،دیگه اخرش کله پا میشی یهو ... اینجا اماده شدی بریم ابنین!!! وبلاگ اربانا ی خوشگل در اینجا بعد از اینکه نزاشتی ما بخوابیم برگشتم دیدم روی کتابات خوابت برده گذاشتم روی تختت اینجا مشغول خوردن میوه (پیچ)هلو هستی،دیگه به انگلیسی میگی می گی باید به سارا هم پیچ بدم منم یه دونه بخورم   از من خواستی کارتها رو بیارم وازت بپرسم ،روزی چند بار از من می خوای موقع نوشتن این پست دیشب گریه کردی فکر کنم خواب می دیدی و ما به زور ارومت کردیم ،از خواب ب...

سلام .جمعه 25مرداد که بعد از ظهر ساحل صدف رفتیم ئ اول بابایی که وسایل شن بازی برات خرید پیش بسوی دریا بابایی در حال درست کردن قلعه پ و با نقش ستاره روی شنها می زدی اریانا در کنار قلعه شنی   ...

سلام .اولین روزی که ال 90خریدیم باهاش رفتیم سوباتان ..تیر ماه 92جاده سخت وصعب العبور...ولی با هوایی فوق العاده .... نمایی از ویلای دایی امید مهشید واریانا حاجی مامان اینم یه روز سزد ییلاقی سوباتان البته الان ما اینجاییم وخاله ازیتا و حاجی مامان رفتن سوباتان ،الان فکر کنم خیلی سرد شونه..بای ...

این اخرین عکسات تو خونه قبلیه نمایی ار خونه هنگام جابجایی من وتو دیگه بعد اون روز خونه مون رو ترک کردیم اریانا تو حیاط مامانی     ...